وقتی یک عکس را در کامپیوتر و یا چاپ شده نگاه می‌کنیم، در واقع به یک منظره سه دوبعدی در یک تصویر دوبعدی چشم دوخته‌ایم. این موضوع تمام مفهوم عکاسی را دربر دارد: «نمایش یک منظره سه بعدی در یک تصویر دوبعدی». عکاس‌ها برای آنکه عمق و اندازه را در عکاسی به تصویر بکشند از مفهومی به نام پرسپکتیو استفاده می‌کنند که در  این مطلب درباره پرسپکتیو در تصاویر دوبعدی بیشتر می‌خوانیم.

عکاس‌ها عموما از پرسپکتیو آگاه نیستند و به همین دلیلی ممکن است ناخواسته در تصویرشان «اعوجاج» یا «صافی» ناخوشایند به وجود آورند. واقعیت سه بعدی است اما نمایش دو بعدی یک منظره سه بعدی تنها یک توهم است که از توانایی مغز برای تحلیل اطلاعات و دریافت «عمق» بهره می‌برد. ترکیب‌بندی‌های بسیار قوی از طریق اعمال مفهوم پرسپکتیو و تبدیل منظره سه بعدی به تصویر دو بعدی حاصل می‌شوند.

تعریف پرسپکتیو در عکاسی بدین شکل بیان می‌شود: حس عمق یا رابطه فضایی بین سوژه‌ها در عکس به همراه بُعد آنها با توجه به زاویه دید (دوربین یا بیننده)

تکنیک‌هایی که برای پرسپکتیو باید بدانیم به قرار زیر هستند.

۱. سد کردن، همپوشانی یا مانع ایجاد کردن

شاید این موضوع ساده‌ترین نکته‌ای باشد که باید به آن اشاره کرد اما به هر حال آن را مطرح می‌کنیم: وقتی می‌بینید که یک شئی دید شئی دیگر را مسدود می‌کند، پس شئی مسدود کننده نسبت به دیگری، در فاصله نزدیک‌تری از بیننده قرار دارد.

این مفهوم که با فاصله ارتباط دارد در عکس برای نمایش «عمق» و یا فاصله بین سوژه‌ها می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و آن را پرسپکتیو همپوشانی نیز می‌نامند. اگر این همپوشانی در عکس تکرار شود به بیننده حس عمق بین سوژه‌های متفاوت که در دنیای سه بعدی حقیقی قرار دارند، را القا می‌کند و درکی از فاصله نسبی بیت سوژه‌هایی که توسط یکدیگر مسدود شده‌اند، ارائه می‌کند.

۲. اندازه نسبی

مغز ما با وجود پیچیدگی بسیاری که دارد به سادگی فریب می‌خورد. به طور عادی و در دنیای حقیقی مغز اندازه «طبیعی» اجسام مختلف، مانند درخت‌ها، خودروها، ساختمان‌ها و انسان‌ها، را می‌داند. پس وقتی که ما فردی را ببینیم که قدش دو برابر یک ساختمان است می‌فهمیم که در فاصله‌ای نزدیکتر از ساختمان نسبت به ما قرار دارد.

اما اگر ما اشیا و سوژه‌ها را به ترتیبی در قاب تصویر قرار دهیم که اندازه‌ها و فاصله‌ها حس متفاوتی را القا کنند، مغز فریب می‌خورد و به درک درستی نمی‌رسد و به این ترتیب نتایج جالب و خلاقانه‌ای ثبت می‌شود.

۳. پرسپکتیو خطی، مستطیلی و نقطه تلاقی

همانطور که پیشتر اشاره کردیم، تصویر دو بعدی درواقع چیزی نیست جز یک فریب در نمایش یک منظره سه بعدی، اما عکاس‌ها و هنرمندان از این حیله به عنوان بک ترفند و فاکتور‌ مهم در ترکیب‌بندی‌ کارهایشان مورد استفاده قرار می‌دهند. استفاده از خطوط یکی از جذابیت‌های عکاسی به حساب می‌آید و همین خطوط که از آنها به  خطوط هدایت‌گر نیز نام برده می‌شود یکی از راه‌های هدایت چشم بیننده به سمت سوژه موردنظر است.

چشم انسان فاصله را با توجه به خطوط و صفحه‌ها و زاویه همگرایی آنها قضاوت می‌کند. این موضوع به عنوان پرسکتیو خطی شناخته می‌شود.

پرسپکتیو خطی وقتی به سوژه‌های مستطیلی شکل بسط داده شود، با استفاده از برخی لنز‌های خاص (لنز چشم-ماهی Fish-eye) سوژه‌ها را می‌توان به گونه‌ای تغییر داد که سوژه‌ها در یک طرف بسیار کوچکتر و در مرکز بسیار بزرگ از مقدار واقعی‌شان به نظر برسند. از نظر هندسی هر خط افقی در سطح محور لنز به شکل یک خط مستقیم نشان داده می‌شود و بقیه خطوط افقی بالای و پایین سطح محور لنز به شکل خطوط منحنی خواهند بود.

اما با «پرسپکتیو مستطیلی» خطوط مستقیم سوژه‌ها در عکس نیز با همان شکل مستقیم ( بدون انحنا) به تصویر کشیده می‌شوند که همان فرمی است که به طور طبیعی می‌بینید.

برای کنترل و اصلاح پرسپکتیو در عکس از لنز‌های تیلت-شیفت استفاده می‌کنند.

خطوطی که با بکدیگر موازی هستند در فاصله‌های بسیار دور حس به هم رسیدن (در نقطه تلاقی) را به ما القا می‌کنند. مثلا خطوط قطار یا جاده‌ها. از همگرایی خطوط موازی می‌توان برای انتقال مفهوم عمق و فاصله در عکس استفاده کرد.